پيام دوستان
+
امان از خاطرات... خاطرات... خاطرات...
دفتر رسمی ثبت
ديروز 5:36 عصر
+
به نام خدا
نماز
*نماز، آه خدايا بهانه خوبيست!
و مثنوي غزل عاشقانه خوبيست
عزيز! پيش تو سرشارم از تغزّل خويش
اگرچه خار چه دارد بگويد از گل خويش
ستودنت را شعري بلند خواهم کرد
به گيسوان سياه تو بند خواهم کرد
چه مي شود يک لبخند سر کنم با تو
و چند بيت تکلّم اگر کنم با تو
سرم مقابل تيغت دوباره خم شده است
دوباره از اشکم چند قطره کم شده است
*
#ارجمند
#زين_االعابدين_آذرارجمند
#لنگرودي
* راوندي *
103/9/25
+
* مهم نيست*
که آدم ها چگونه اند
مهم نيست
جواب سلامت را ميدهند يا نه
تو سلام کن
سر به سر دلشان بگذار
شيطنت کن و بخند
*مهم اين است*
که تو خوب باشي
روزي دلشان
براي خوبي هايت تنگ ميشود...
همابانو
103/9/14
+
*عطري* مي شوي در کوهستاني ناپيدا…
کارم *مرمت* آثار باستاني است
کتيبه دلت را مرمت مي کنم
و الفباي ناخواناي روانت را
که به حروفي ناشناخته نوشته اند،
باز مي خوانم..
همابانو
103/9/12
کارم کشيدن جاده است، ساختن راه. از روزمرّگي هايت به *ملکوت* راه مي کشم.
خياطم، برايت پيراهن مي دوزم، پيراهني که اگر آن را بپوشي، *عاشق *مي شوي، تنت در باد مي وزد و جانت در جنّت مي دود.
فوگرم تار و پود عشق را رفو مي کنم، پارگي هاي لباس بخت را کوک مي زنم. وصله مي کنم *دل* را به آسمان و پينه مي کنم سرِ زانوي خستگي ها را.
پرستارم روي جراحت جانت *مرهم* مي گذارم، مرهمي از کلمات درست مي کنم، ضمادي از *خرسندي و خوش وقتي*. و اگر بخواهي بريدگي هاي روحت را بخيه مي زنم، سوزني دارم بي درد و نخي نازک که جذب مي شود در سلول هاي ظريفِ تازه رُسته ات. زخمت جوش مي خورد.
آشپزخانه اي دارم، از *شور و شيرين زمانه*، شورباي زندگي بار مي گذارم روي اجاق دقايق. کمي چاشني اندوه در آن مي ريزم اما چنان اندازه ها را بلدم که هرگز کامت تلخ نخواهد شد. *حلواي معرفت *و *شيريني شعور *هم دارم و دمنوشي از آويشن که آن را دم مي کنم روي هر نفست، روي هر دم و بازدمت. بوي آويشن تازه مي گيري.
بودنت عطري مي شود که در کوهستاني ناپيدا مي وزد…(عرفان نظرآهاري)
+
*يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم*
اي کساني که ايمان آوردهايد! اگر (آيين) خدا را ياري کنيد، شما را ياري ميکند و گامهايتان را استوار ميدارد.
#سوره_مبارکه_محمد (صلي الله عليه و آله و سلّم)/آيه 7
.
.
#م_سعيدي
در انتظار آفتاب
103/9/10
*دوستان عزيزم سلام، به مناسبت بازگشت غرورآفرينم:D اگر فيد يا پست جديدي داريد که تمايل داريد بررسي بشه براي مجله، لطفا لينکش رو زير اين فيد برام قرار بديد. با تشکر و آرزوي روزهاي خوب براي همگي*@};-
سلام عزيز دلم، دلارامم .. خوش برگشتين جان دلم:-) چقدر از ديدنت و حضورت و خط قشنگت خوشحال شدم:-D واقعا جاي خطتت اينجا خالي بود @};-
+
برتولت برشت در کتاب زندگي گاليله ميگه* " کساني که نانشان آمادست نميخواهند بدانند که نان چگونه پخت ميشود آنها ترجيح ميدهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا" *
شبگرد تنهايي
103/9/10
به نظرم برتولت کاملا درست ميگه ما نون رو ميخوريم و کاري نداريم که چطوري درست ميشه فقط خدا رو شاکريم و هميشه هم نون داريم! بنابراين اگه ما زندگي خودمون رو با اين فرمول تو جدول تناسب بذاريم ميشه خدا رو به خاطر چيزايي که دوست داريم داشته باشيم اما نداريم هم شکر کنيم! طوري که انگار اونا رو تو مشتمون داريم تا خداي بزرگ واسمون فراهمشون کنه.
هايدي
103/9/8
{a h=ravandi} راوندي {/a} منم هميشه دستاي خدا رو روي شونه هاي زندگيم حس کردم و هميشه بي نهايت سپاسگزارم @};- ممنونم جناب راوندي
در اينجا لازم ميدانم حديثي را نقل کنم ، البته که پيامبر به دليل اينکه دنياي ديگر برايشان يقين شده بود سخت به آب و آتش ميزدند که مردم را به راه راست بياورند و اين يک امر طبيعيست به همين واسطه پروردگار به ايشان فرمودند نميخواد اينقدر بخاطر بنده هاي من خودت را به هلاکت بياندازيد من خودم هم با آنان اتمام حجت ميکنم @};-